جدول جو
جدول جو

معنی چرخ پیمای - جستجوی لغت در جدول جو

چرخ پیمای
(چَ / چِ)
عرش پیمای. فلک پیمای. آنکه بر مدار فلک سیر کند، همچون ستارگان و کرات:
همین تار و روشن شتابندگان
همین چرخ پیمای تابندگان.
اسدی.
، آنکه بسوی آسمانها و افلاک اوج گیرد و پرواز کند. رجوع به چرخ پیمایی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ پَ / پِ)
عرش پیمایی. فلک پیمایی. آسمان پیمائی. پرواز بسوی آسمانها و افلاک:
وز پی احمد براقی کن ز روح
پس برای چرخ پیمایی فرست.
خاقانی.
، گردش و حرکت بر مدار افلاک. رجوع به چرخ پیمای شود
لغت نامه دهخدا
(دِ بُ دَ / دِ)
درم پیماینده. وزّان. درم سنج. سنجنده. وزن کننده. شمارندۀ درم:
بطرف دیگر بگذر که خازنش بینی
نشسته از پی بخشیدنش درم پیمای.
فرخی
لغت نامه دهخدا